اندر احوالات نازگل مامان
دیگه کاملا میتونی بلند بشی و راه بری ولی بعد ازچند قدم تعادلت و از دست میدی و میافتی
انقدر قشنگ منو بغل میکنی و میبوسی که سرشار از شوق میشم ودلم میخواد قورتت بدم
دیگه حسابی شیرین زبون شدی کلی با خاله ها و دختر خاله هات تلفنی صحبت میکنی و نمک میریزی براشون اونها هم قربون صدقت میرن
عاشق موتور سواری هستی دوست دار ی بشینی جلوی موتور دایی و بری گردش
هفته گذشته هم برای اولین بار باهم رفتیم قم و جمکران خیلی خوب بود جای همه خالی انشاالله بازهم قسمت بشه بریم دوستت دارم نازنین من



این بهشت کوچیکو ساختیم تا از لحظه های شاد خاطره های ناب بجا بمونه